چرا کارها رو عقب میندازیم | درک احساسات و روندهای فکری پشت پرده تعلل
فرصت کمی داری، میدونی باید کارت رو شروع کنی. ولی به جای اینکه روی کار فوری و مهمت تمرکز کنی، وقتت رو صرف چیز دیگهای میکنی. با وجود اینکه صدای درونیت میگه وقتشه شروع کنی و استرس هم داره بالا میره، بازم دست از تعلل برنمیداری.
انسانها همیشه با تعلل درگیر بودن. هزاران سال پیش، فیلسوف یونانی، سقراط، پرسید چطور ممکنه که وقتی کسی یه کاری رو بهترین میدونه، کاری غیر از اون انجام بده. چرا برخلاف تصمیم بهترمون عمل میکنیم؟
با این حال، هر چقدر هم که غیرمنطقی به نظر برسه، ما بازم تعلل میکنیم. و وقتی این اتفاق میافته، هر چی ام بشینیم منطقی فکر کنیم، بهمون کمک نمیکنه که از این وضعیت در بیایم: چون ما از قبل میدونیم باید اون کار رو انجام بدیم! پس به جای این، چه کار میتونیم بکنیم؟
تعلل یه فرایند احساسیه. تعلل از یه جدال بین سیستم لیمبیک – اون قسمت قدیمی مغز که روی خیلی از رفتارهای خودکار ما تأثیر میذاره (به قشر باستانی پستانداران هم معروفه) – و قشر پیشپیشانی (Prefrontal cortex) ، که یه بخش جدیدتر از مغزه و در تفکر سطح بالا دخیله، ناشی میشه. به خاطر این جدال، معمولاً وقتی دچار تعلل میشیم چندین احساس مختلف در جریانه.
محققان دریافتن که تعلل اغلب با احساسات منفی مثل اضطراب و ناامیدی همراهه، و حتی میتونه به افسردگی منجر بشه. وقتی فکر میکنیم چقدر از تعلل کردن احساس شرم و استرس میکنیم، تعجبی نداره که تعلل رو به عنوان دشمنی میبینیم که باید از خودمون دورش کنیم.
اما بخش زیادی از اضطرابی که موقع تعلل کردن تجربه میکنیم، در واقع ناشی از مقاومت ما در برابرشه. احساس شرمندگی میکنیم که تعلل میکنیم؛ از اینکه تعلل میکنیم استرس میگیریم.
به جای این، باید تعلل رو به عنوان منبعی از اطلاعات در نظر بگیریم. تعلل، تلاش بدن و مغز شماست که سعی داره حالتی از کشمکش عاطفی رو به شما انتقال بده. نادیده گرفتن این پیام منجر به احساسات منفی بیشتر میشه، اما پذیرفتن تعلل و تلاش برای رمزگشایی این پیام میتونه به شما کمک کنه از بنبست خارج بشین و در عین حال سلامت روانتون رو حفظ کنین.
دوست شدن با تعلل
تعلل پشتوانههای عاطفی پیچیدهای داره. در حالی که روشهای خوداندیشی مثل نوشتن میتونه کمک کننده باشه، دنبال کردن یک رویکرد ساختاریافتهتر هم میتونه مفید باشه، مخصوصاً اگه احساس فلج شدن میکنین و نمیدونین از کجا شروع کنین.
روش DUST که توسط گراهام آلکات، بنیانگذار مجموعه Think Productive و نویسنده کتاب راهنمای عملی برای بهرهوری ایجاد شده، یک روش ساده برای شناسایی دلایل احتمالی تعلل شماست. DUST مخفف چهار دلیل رایج تعلله: سخت (Difficult)، نامشخص (Unclear)، ترسناک (Scary)، و خستهکننده (Tedious).
سخت
ممکنه کار براتون خیلی سخت باشه، که میتونه به خاطر کمبود اعتماد به نفس، کمبود مهارتها، یا هر دو باشه. راه حل اینه که نقطه شروع رو یه کمی عقب ببرین. مثلاً، اگه میخواید یه اپلیکیشن بسازین اما فکر میکنید خیلی سخته، میتونین یه دوره آنلاین بگیرین که اون رو پوشش بده. مهمه که از نقطه شروع زودتر به عنوان راهی برای تعلل بیشتر استفاده نکنین. دقیقاً تعریف کنین که اولین قدم عملی چه خواهد بود، بهش متعهد بشین و لیست بیپایانی از “پیشکارها” قبل از شروع کار اصلی ایجاد نکنین.
نامشخص
گاهی اوقات، ما به خاطر اینکه کار به طور واضح تعریف نشده تعلل میکنیم. ما اغلب از آیتمهای مبهم تک کلمهای در لیست کارهامون استفاده میکنیم، و این یعنی که مغزمون باید خودش خلاها رو پر کنه. برای اینکه بهرهور باشیم، مهمه که کارها به طور واضح تعریف شده باشن. راه حل اینه که کارهاتون رو جزئیتر و مفصلتر کنین و اونها رو به آیتمهای ساده، قابل اجرا، و به طور واضح تعریف شده تقسیم کنین. به عنوان مثال، “آمادهسازی ارائه” میتونه جایگزین بشه با “ضبط خودم در حال ارائه سخنرانی تا سهشنبه تا بتونم چهارشنبه از مدیرم بازخورد بگیرم.“
ترسناک
ترس ما از شکست میتونه مانع بهرهوریمون بشه. بزرگترین تغییراتی که میخوایم ایجاد کنیم و جذابترین پروژههایی که میخوایم روی اونها کار کنیم، همونهایی هستن که بیشترین دلهره رو دارن. مغز ما به گونهای طراحی شده که ما رو در امنیت نگه داره. راحتی خوبه، ریسک بد. تعلل کردن راهیه برای موندن تو منطقه راحتی. یک راه حل ایجاد کردن ترس بزرگتر برای شکست دادن ترس اولیه است. به عنوان مثال، اعلام مهلتتون به صورت عمومی ممکنه ترس شما از قضاوت شدن رو فعال کنه و به شما کمک کنه جلوی تعلل رو برای جلوگیری از ناامید کردن دوستانتون بگیرین. با این حال، در بلندمدت بهتره که این ترسها رو که واکنشهای کاملاً طبیعی به هنگام انجام کار معناداری هستن، بپذیریم.
خستهکننده
بعضی کارها فقط خستهکننده هستن. نیاز به کپی–پیست کردن تعداد زیادی اعداد توی یه اکسل دارین؟ نیاز به مرتب کردن بعضی دادهها دارین؟ نیاز به نوشتن صد تا یادداشت دستی برای یک رویداد دارین؟ هیچ راهی برای جلوگیری از این خستگی وجود نداره! – هر چند یادگیری بعضی ابزارهای اتوماسیون در بسیاری از موارد میتونه مفید باشه – اما میتونین شرایطتون رو تغییر بدین. به عنوان مثال، میتونید هنگام کار کپی–پیست به پادکست گوش بدین. یا میتونید برای خودتون پاداشی تعیین کنین تا جذابتر بشه. برای اینکه یاد بگیرین چه طور باید به خودتون پاداش بدین تا کارساز باشه حتما به مقاله چطور بی انگیزه نشویم؟ سری بزنین!
تعلل کردن یه راه برای بدن و ذهن ماست که به ما بگه با روش پیش رو احساس راحتی نمیکنم. این کاملاً طبیعیه و گاهی اوقات اصلا اشکالی نداره که فقط باهاش کنار بیایم.
اما وقتی تعلل کردن همیشگی بشه و مانع از رسیدن به اهدافت بشه، خوبه که بدون اینکه خودت رو توی این روند سرزنش کنی، بپرسی چرا،. اینطوری از استرس غیرضروری دور میمونی و خیلی سریعتر میتونی از بنبست خارج بشی.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
گاهی اوقات تعلل ما علتش اینه که کاری که بااون مواجه هستیم هم سخت، هم نامشخص، هم ترسناک و هم خسته کننده هست. این موضوعاتی که اینجا هست، به نظر من از لحاظ فیزیکی و زیستی بهشون پرداخته شده که از اونا اطلاع نداشتم. من خودم از لحاظ ریاضی با این کارها مواجه هستم و برای من مثل یک مسئله شده که درحال حلش هستم یعنی:
اول؛ برای خودم روشن میکنم که این پیچیدگی ها و سختی ها به این دلیل نیست که من اشتباهی کردم، من کم کاری کردم، راه درستی رو نرفتم و … خلاصه خودمو مقصر نمیدونم و این تعلل رو به عوامل بیرونی ربط میدم و آرامش خودمو حفظ میکنم. چرا ؟ چون قبل اینکه این مسئله برام پیش بیاد، اتفاقاتی از لحاظ فیزیکی برام افتاد که فهمیدم نباید خودمو مقصر بدونم، درواقع تجربه باعث این تصمیم من شد. چرا ؟ چون میخوام که اون تجربه ها، تجربه بمونن.
دوم؛ سعی میکنم تفاوت مسئله پیش اومده رو با تجربیات فیزیکی گذشته تشخیص بدم چون درسته که من از تجربه ها استفاده کردم تا به اینجا برسم اما این دلیل نمیشه که وقتی من تغییر میکنم، عوامل بیرونی از قبل، تغییر نکرده باشن.درنتیجه، انقدر فکر میکنم تا بتونم به ترتیب و در چند عبارت کوتاه این تفاوت هارو خلاصه کنم.
وقتی این دو مرحله رو انجام میدم، متوجه میشم که درسته که وقتی عوامل بیرونی تغییر میکنن، من هم تغییر میکنم اما این دلیل نمیشه که همیشه اینطوری باشن و از یه جایی به بعد دیگه تغییر نمیکنن و این تغییر، اندازه مشخصی داره.
بعبارتی این تغییر کردن ها جزئی هستن، اما این دلیل نمیشه کلا تغییری اتفاق بیوفته چون این تغییر کردن ها، تغییر نمیکنن.
بخاطر همین، این دو مرحله برای من یک چرخه شده و دائما تکرار میشه و درحال تمرین هستم و این چرخه به اندازه ای تکرار میشه که من خودم بخوام، چون خودم از اول خواستم که تجربه ها تجربه بمونن.
امیدوارم که قابل فهم و قابل درک دیدگاهمو توضیح داده باشم. من درباره تعلل ریاضی ای که برام پیش اومده، فقط یک جمله ثابت ( راه حل ) پیدا کردم و اونم اینه که:
یک مسئله (تعلل) ریاضی، وقتی حل میشه که هیچوقت بخاطر حل کردنش، به خودمون فشار نیاریم و خودمونو اذیت نکنیم بلکه اونطوری حلش کنیم که دوست داریم و دلمون میخواد.